روحانیت ؛ انقلاب ودفاع مقدس

روحانیت ؛ انقلاب ودفاع مقدس

سه وظیفه عمده روحانیت ازنگاه مقام معظم رهبری مدظله العالی :
«هدایت فکری و دینی»
«هدایت سیاسی و بصیرت افزایی»
«راهنمایی و حضور در عرصه خدمات اجتماعی»

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۶ آبان ۹۷، ۱۷:۰۸ - 00:00 :.
    تسلیت
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید موسوی دامغانی [خانواده و ...]_13
تولد:

سید ابوالقاسم داود الموسوى، معروف به موسوى دامغانى، فرزند سید محمد است و در سال 1323ه.ش در روستاى حسن آباد از توابع دامغان در خانواده مذهبى و شیفته اهل بیت سلام الله علیهم متولد شد.(1)

تبار پاک:

جدّ ابوالقاسم مرحوم کربلایى سید حاجى بود که ابتدا در خور و بیابانک زندگى مى‏کرد، اما بر اثر ظلم و ستم خوانین، از آنجا کوچ کرد و پس از طى، حدود 300کیلومتر راه کویر، به حسن آباد رسید و در آنجا مقیم شد. او از استادن قرآن در منطقه بود و سالیان متمادى به تعلیم کتاب الهى برگزارى جلسات قرائت قرآن اشتغال داشت.(2) سید محمد، پدر سید ابوالقاسم پس از چهل سال اشتغال به کشاورزى در روستاى حسن آباد، به شهر مقدس قم مهاجرت نمود و به پیروى از پدر بزرگوارش مرحوم سید حاجى، در این شهر به تعلیم قرآن مشغول شد سید محمد، با اینکه در این اواخر از یک چشم نابینا شد، بیش از 85سال از عمر شریفش مى‏گذرد، باز هم سعى مى‏کرد اوقات زندگیش را با تعلیم قرآن به جوانان و نوجوانان روشنى بخشد.(3) از وى سه فرزند پسر به نامهاى سید جعفر(سالیان طولانى است در مدرسه فیضیّه در خدمت علما و روحانیان مى‏باشد) شهید ابوالقاسم (این نوشتار در یاد و خاطره او به رشته تحریر در آمده است) و سید ابوالفضل(در شوراى سیاست گذارى ائمه جمعه، در تهران مشغول به خدمت است)(4) به یادگار مانده است.

ورود به حوزه علمیه:

سید از کودکى طبعى بلند و همتى والا و علاقه‏اى شدید به فراگیرى علوم اسلامى داشت، بدین جهت، پس از گذراندن دوران ابتدایى تحصیل در حسن آباد، در سال 1337ه.ش و در حالى که بیش از 14سال نداشت، به دامغان آمد و در یکى از مدارس علمیه آن شهر، مشغول تحصیل شد.(5)

عزیمت به قم:

سید ابوالقاسم در سال 1341ه.ش براى ادامه تحصیل عازم قم شد، و در مدرسه حجتیه، ساکن گردید. در همین سال لباس مقدس روحانیت به تن کرد و سفرهاى تبلیغى‏اش را آغاز نمود. او سعى داشت به مناطقى سفر کند که کمتر کسى بدانجا مى‏رود. لذا با دوچرخه به روستاهایى مى‏رفت که حتى از جاده نیز محروم بودند. وى از ابتداى ورود به شهر مقدس قم، شیفته امام خمینى (ره)گشت تا آنجا که مرتب به بیت ایشان رفت و آمد مى‏کرد و اکثر شبها به نماز جماعت آن حضرت حاضر مى‏شد.(6)

اساتید:

سید ابوالقاسم موسوى در طول ایام تحصیل از محضر اساتید و علماى بزرگوارى بهره ‏مند گردید که اسامى بعضى از آنها چنین است:

-1شهید غلامرضا سلطانى

وى در سال 1322ه.ش در بخش اشتهارد از توابع شهرستان کرج متولد شد. پس از پایان دوره متوسطه وارد حوزه علمیه گردید و به درجه اجتهاد نائل آمد. او قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، با تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم، تبلیغ و ارشاد مردم و تألیف چند جلد کتاب، خدمت ارزنده‏اى به اسلام و مسلمین نمود، و پس از پیروزى انقلاب در سمت حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامى کرج و امامت جمعه اشتهارد و نمایندگى مردم کرج در مجلس شوراى اسلامى، مشغول به خدمت گردید و عاقبت در تاریخ 1364/12/1با حمله ددمنشانه دو جنگنده رژیم بعث عراق به هواپیماى مسافربرى حامل وى و شاگردش شهید موسوى و پیش از چهل تن از بهترین یاران امام و انقلاب، در نزدکى اهواز، به فیض شهادت رسید.(7)

-2آیت اللّه مرحوم حاج شیخ مرتضى حائرى یزدى

-3آیت اللّه حسین وحیدخراسانى

-4آیت اللّه حاج شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى

-5آیت اللّه حاج شیخ على مشکینى

-6آیت اللّه ابوالقاسم خزعلى

-7آیت اللّه شیخ یحیى انصارى شیرازى

-8حجت الاسلام محى الدین فاضل هرندى

مبارزات:

ابوالقاسم از همان ابتداى ورود به قم، در جریان 15خرداد 42و شروع نهضت پیروزمند امام خمینى (ره)قرار گرفت. خود در این باره چنین مى‏گوید: «امام به مناسبت وفات حضرت فاطمه سلام الله علیها مجلس سوگوارى تشکیل داده، در منزل خویش مجلس عزا برپا مى‏داشت. روزى سخن از قرارداد ننگین کاپیتولاسیون به میان آمد و امام در جمع مردمى که از قم و برخى از شهرهاى دیگر بودند، سخنان مهمى بر علیه نظام و سیاستهاى غربى حکومت ایراد کردند، هفت روز بعد در قم حکومت نظامى اعلام شد، و امام را به تهران بردند، من از آن تاریخ فعالیتهاى سیاسى خود را در کنار تحصیل و درس آغاز کردم.»(8)

پس از تبعید امام (ره)مرحوم شهید موسوى همراه افرادى چون شهید محمد منتظرى شبها در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در مسجد بالاسر براى سلامتى و رهایى حضرت امام خمینى(ره)دعاى توسل مى‏خواندند.(9)

در زمان طاغوت با تهیه دستگاه تایپ و استنسیل، اعلامیه‏ هاى امام را که از نجف به ایران مى‏آمد، تکثیر مى‏کرد و با ماشین فولکس خود مخفیانه در شهرهاى مختلف پخش مى‏نمود. او در شهرها و روستاهاى زیادى با سخنرانی هاى گرم و افشاگرانه مردم را بیدار و با اهداف امام خمینى (ره)آشنا مى‏ساخت. در این راه بارها دستگیر و به زندان افتاد و مورد بازجویى و شکنجه قرار گرفت. از جمله یک بار به همراه شهید محمد منتظرى و آیت اللّه حاج شیخ احمد جنّتى در زندان قزل قلعه در بند شد. امّا هرگز در راهى که انتخاب کرده بود، سستى به خود راه نداد. وى در آن دوران براى تهیه تسلیحات براى مبارزه مسلّحانه نیز اقدام کرد و چند قبضه، سلاح گرم تهیه نمود و در شهر قائم در منزل پدرش مخفى ساخت. و گاهى به برادرانش اظهار مى‏داشت که چه موقع خواهد رسید که از این اسلحه‏ ها بر ضد حاکمان جور استفاده کنیم؟! در سال 56 و 57ه.ش و ایام اوجگیرى انقلاب یکى از پیشتازان مبارزه و شرکت در راهمپیمایی هاى قم بود، و اگر کسى مجروح مى‏شد، او با ماشین آنها را از صحنه درگیرى خارج و به مراکز درمانى مى‏رساند، و لذا بارها با لباس خونین به منزل خویش مى‏رفت.(10)

در یکى از راهپیمایی ها که طلاب و علما و دیگر اقشار مردم به سوى منزل آیت اللّه حسین نورى همدانى در حرکت بودند، مقابل مزار شیخان که رسیدند، مزدوران رژیم، به سوى مردم تیراندازى کردند، و عده‏اى شهید و مجروح شدند. در آن گیر و دار که هر کسى براى نجات جان خود مى‏کوشید، شهید موسوى، مجروحین را جمع آورى و به بیمارستان کامکار مى‏رسانید و در راه نجات آنها تلاش مى‏کرد. محمدى یکى از اعضاء ساواک قم، در مقابل بیمارستان کامکار از شهید موسوى مى‏پرسد؛ دیشب در مسجد بالاسر حضرت معصومه سلام الله علیهاچه کسى اعلامیه پخش مى‏کرد؟ اگر به این سؤال جواب بدهى به تو مى‏گویم امروز چند نفر شهید شده ‏اند. سید ابوالقاسم موسوى جواب مى‏دهد: دیشب من اعلامیه پخش مى‏کردم. او نیز مى‏گوید: امروز 7نفر شهید شدند. مبارزات و راهپیمایی ها هر روز و هر شب ادامه داشت تا اینکه پایه‏هاى رژیم ستمشاهى پهلوى، یکى پس از دیگرى فرو ریخت و نهضت امام (ره)به پیروزى نزدیک گردید. امام خمینى (ره)اعلام کرد به ایران مى‏آید، شهید موسوى نیز یکى از اعضاء هیئت استقبال از امام بود. روز / 12بهمن / 57 امام وارد ایران شد و تا 22بهمن که انقلاب شکوهمند اسلامى ایران به پیروزى رسید، در مدرسه علوى مستقر بود. شهید موسوى نیز در آنجا در خدمت امام و انقلاب به فعالیت مشغول بود.(11)

پس از پیروزى انقلاب:

با پشت سر گذاردن دوران ظلمت و تاریکى و طلوع پیروزى، یاران امام که همه رنجها و ستم‏هاى ظالمان را با تمام وجود لمس کرده بودند، براى حفظ دستاوردهاى انقلاب، باز هم با پذیرش مسؤولیت‏هاى سنگین دین خویش را به اسلام و انقلاب ادا کردند. شهید موسوى نیز در مسؤولیتهاى گوناگون، به ادامه خدمت پرداخت که اهم آنها از این قرار است:

-1کنترل پادگان لویزان(ستاد نیروى زمینى)

-2فعالیت و راه اندازى کمیته انقلاب اسلامى دامغان در سال 1358ه.ش.

-3تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى دامغان، همراه با دیگر یاران.

-4تشکیل دادگاه انقلاب دامغان.

-5حاکم شرع دادسراى انقلاب اسلامى و محاکمه بعضى از مفسدین و اشرار.

-6خدمت در جهاد سازندگى دامغان.

-7نماینده امام (ره)در هیأت هفت نفره احیاء و واگذارى زمین استان سمنان.

-8نماینده امام (ره)و امام جمعه رامهرمز از سال 60 تا 1363ه.ش.

-9نماینده مردم رامهرمز در مجلس شوراى اسلامى، در دوره دوم مجلس. (12)

ویژگیهاى اخلاقى

شهید سید ابوالقاسم موسوى، روحانى مبارز، زجر کشیده، دلسوخته انقلاب و محرومین، تلاشگر خستگى‏ناپذیر، عاشق امام (ره)و ولایت بود. از نظر اخلاقى نیز، ویژگیهاى داشت که در این مختصر نمى‏گنجد، به عنوان نمونه بعضى از صفات برجسته‏اش را متذکر مى‏شویم.

مطیع خدا و اولیاء معصومین

او در راه اطاعت از خداوند متعال همه سختى‏ها را با آغوش باز پذیرا بود. آنچه را موجب رضاى خدا، و وظیفه الهى خویش مى‏دید، عمل مى‏کرد و لحظه‏اى به فکر خود و موقعیت اجتماعى‏اش نبود. در همه کارها به خدا توکل مى‏کرد و تنها به او امید داشت.(13)

پیشگام در کارهاى نیک

پیشى گرفتن درنیکوکارى جزء سرشتش بود، هر کجا احساس مى‏کرد، کمکى از دستش ساخته است، از همه زودتر اقدام مى‏کرد. در دوران آغازین طلبگى‏اش در دامغان آیت اللّه دامغانى در نظر داشت مسجدى بنا کند، در جلسه‏اى که مردم حضور داشتند، مطلب را با آنان در میان گذاشت و از آنها درخواست کمک کرد. سید ابوالقاسم در آن مجلس حاضر بود، زودتر از همه با صداى بلند گفت: « من ده تومان و ده روز هم کار مى‏کنم.» مرحوم آیت اللّه دامغانى دست سید ابوالقاسم را بلند مى‏کند و می گوید: « مردم از این پس نیکوکارى را بیاموزید. (14) شهید موسوى، استراحت را براى دیگران مى‏خواست و خود را براى آسایش مردم به زحمت مى‏انداخت. زمانى بر اثر خرابى قناتهاى روستاى حسن آباد مردم دچار کم آبى شدند. این روحانى فداکار، وارد کار شد و با رجوع به ریش سفیدان و کمک پدر بزرگوارش با تلاش چند ماهه، قناتها را لاى روبى و آباد کرد و مردم را از کمبود آب نجات بخشید.

مهربانى و کمک به محرومین

آقاى فراتى مى‏گوید: یکى از خصوصیات بارز شهید موسوى این بود که با مردم گرم و صمیمى برخورد مى‏کرد. یک بار، روبروى مدرسه خان با من دست داد و همین طور با هم صحبت مى‏کردیم و مى‏رفتیم. تا مدرسه فیضیه دست مرا رها نکرد، هنوز گرمى محبت‏ آمیز دستش را در دستم احساس مى‏کنم. کسى را نمى‏یابى که با او آشنا باشد و محبتش را در دل نداشته باشد.(15) بدین سبب کمک به دیگران به ویژه محرومین، را از وظایف خود مى‏دانست و بخش مهمى از زندگى او را تشکیل مى‏داد. در ایّامى که امام جمعه رامهرمز بود، از تهران و علماى قم کمک مالى مى‏گرفت و براى خانواده‏ هاى محروم لباس و مواد غذایى تهیه مى‏کرد و به منازل آنها مى‏برد. سید محمدسجادى؛ یکى از طلاب دامغانى که بنا به دعوت آن شهید مدتى در حوزه علمیه آیت اللّه بهبهانى رامهرمز تدریس میکرد، مى‏گوید: هیچ کس حق نداشت مانع ورود مراجعه کنندگان شود و آنقدر مراجعین را به حضور مى‏پذیرفت که ضعف بر ایشان غالب مى‏شد و مردم رسیدگى به مسایل خود را به وقت دیگرى مى‏گذاشتند. در اوایل جنگ تحمیلى عراق، حدود پنجاه هزار آواره جنگى در رامهرمز اسکان داده بودند، که 25000نفر داخل شهر و 25000نفر در چادرهاى بیرون شهر ساکن بودند. شهید موسوى تمام کارهاى آنها را رسیدگى مى‏کرد. حتى دعواهاى خانوادگى آنها را حل و فصل مى‏نمود. در سنگر مجلس شوراى اسلامى نیز در طرح‏ها و لوایح با جدیت مدافع پابرهنگان بود. (16)

تبلیغ و ارشاد

براى نصیحت و موعظه و تبلیغ اسلام ارزش خاصى قائل بود. سخنرانیها و خطابه‏ هایش قبل از انقلاب شیوا و جذّاب افشاگر جنایات ظالمین و بیانگر حق و حقیقت بود. بارها از طرف مأمورین رژیم به اداره آگاهى برده شد و از او خواستند که تعهد بسپارد تا در منبرهایش بحث سیاسى نکند، اما او نپذیرفت، و آنچه را وظیفه مى‏دانست، بیان مى‏کرد مدتى از منبر و سخنرانى ممنوع شد؛ لیکن در بین مردم و پائین منبر حقایق را بیان مى‏کرد. او شیفته هدایت جوانان بود، در سالهاى 1348تا 1356ه.ش در تهران (شمیران) به همراهى شهید سید حسن شاهچراغى و جمعى از دوستان روحانى براى جوانان و نوجوانان برنامه‏هاى تابستانى داشتند. صدها جوان و نوجوان را در مساجد، جمع مى‏کردند و کلاسهاى اعتقادى و سیاسى برپا مى‏نمودند، گاهى، عوامل رژیم، با آن برخورد مى‏کردند و کلاسها را تعطیل مى‏نمودند. وى مدت ده سال همه هفته پنج شنبه و جمعه از قم به تهران مى‏آمد و جلسات مختلفى را اداره مى‏کرد. و این را براى خود وظیفه مى‏دانست. (17)

حفظ بیت المال و بى‏اعتنایى به دنیا

یکى دیگر از ویژگیهاى شهید موسوى، بى‏توجهى به دنیا و زخارف آن بود. پشت پا زدن به خواسته‏ هاى نفسانى یکى از نمونه ‏هاى آشکار آن است. در تمام طول زندگى در منزلى که زمین آن هم وقف بود، به سر مى‏برد. وقتى هم که پیشنهاد تعویض آن را به او دادند، نپذیرفت. برادرش آقا سید جعفر مى‏گوید: ایامى که امام جمعه رامهرمز بود، اموال زیادى از بیت المال در اختیارش بود، گاهى مى‏دید که کیسه ‏هاى مملو از پول در خانه دارد. با این حال به من مى‏گفت: مقدارى پول دارى به من قرض بدهى...؟ او مصمم بود که از اموال بیت المال در مصارف شخصى هیچ استفاده نکند.

عشق به امام و یاران او

امام (ره)را مقتدا و مراد خویش مى‏دانست و در هر حال حتى زیر شکنجه‏ هاى ساواک این علاقه را کتمان نمى‏کرد. گاهى براى دستیابى به نوار سخنان ایشان در زمان طاغوت، فرسنگها راه مى‏رفت و زحمتها و خطرهاى فراوانى را به جان مى‏خرید. علاقه شدیدى به شهید سید محمد بهشتى و یاران او داشت، بعد از حادثه 7تیر 1360ه.ش در تشییع جنازه آن شهیدان بزرگوار، با پاى پیاده تا بهشت زهرا آمد به گونه ‏اى که تمام کف پاهایش تاول زده بود.(18)

تهجد و عبادت

وى در عبادت و شب زنده دارى و دقت در اقامه نماز اول وقت ممتاز بود. بعد از اینکه به اهمیت نماز اول وقت واقف گردید، براى اینکه مبادا از این امر مهم غافل شود، با خدا عهد کرده بود، اگر نمازش از اوّل وقت تأخیر بیفتد، صد تومان، صدقه بدهد. (19)

شیفته شهادت

در خطبه‏ هاى نماز جمعه رامهرمز جوانان را براى رفتن به جبهه دعوت مى‏کرد. خود نیز در جبهه حضور فعّال داشت و عاشق شهادت بود. بارها مى‏گفت: عده زیادى را به جهاد فرستاده‏ام و به مقام رفیع شهادت رسیده ‏اند، لیکن خودم هنوز به این مقام نائل نشده ‏ام. در بعضى مواقع، با اصرار از خداوند متعال شهادت را مى‏طلبید.(20) برادرش سید جعفر مى‏گوید: شب جمعه ‏اى به همراه خانواده در منزلشان (نزدیک مجلس شوراى اسلامى)بودیم، سید ابوالقاسم مشغول خواندن دعاى کمیل بود، در بین دعا، در حالى که شدیدا منقلب شده بود و اشک مى‏ریخت، خطاب به دوستانش که شهید شده بودند، این کلمات را بر زبان جارى مى‏کرد: شما با تشویق من به جبهه رفتید و به فیض شهادت رسیدید، امّا من، هنوز مانده‏ام! سپس یکى یکى را نام مى‏برد و مى‏گفت شما آن بالا مرا نیز صدا بزنید و به شدت مى‏گریست و مى‏گفت: شما کجا و من کجا؟!

پرواز در پرواز

سید ابوالقاسم، روز اوّل اسفند 1364با پنجاه تن از شخصیتهاى مملکتى و روحانیان و یاوران انقلاب، که در میان آنان حجت الاسلام شهید حاج شیخ فضل اللّه محلاتى نماینده امام (ره)در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و هفت تن دیگر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، و چند تن از قضات دادگسترى وجود داشتند، در حالى که توسط هواپیماى مسافربرى متعلق به شرکت آسمان عازم جبهه‏ هاى اهواز بودند، در نزدیکى اهواز از سوى دو فرزند جنگنده متجاوز عراقى مورد حمله قرار گرفتند و در منطقه ویسى در 25کیلومترى شمال اهواز با سقوط هواپیمایشان به شهادت رسیدند.

آرى شهید موسوى با همین هواپیما پرواز کرد، اما نه تنها پرواز در آسمان زمین که، پرواز به سوى کوى دوست و ملکوت اعلى، و پرواز به سوى آسمان قدس ربوبى.

عاشق سوخته جان را چو بر بال شکست          بال جان واشد و تا منزل جانان پر زد

از آن‏جا که این گروه عازم جبهه‏ هاى نبرد حق علیه باطل بودند و در جمع آنان تعداد زیادى از علما و روحانیون به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، این روز به عنوان «روز روحانیت و دفاع مقدس» نامگذارى گردید. حضرت امام خمینى (ره)در پیامى که به روحانیت صادر کردند، درباره حضور گسترده و مستمر روحانیت در میادین نبرد با کفر و شرک و نفاق چنین فرمود:

» ...خدا را سپاس مى‏گذاریم که از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژیم شاه، و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب، امامت جمعه و جماعات، و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‏ ها و میادین مین، خون پاک شهداى حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است.» (21)

از سوى امام خمینى (ره)در تاریخ سوم اسفند 1364به همین مناسبت پیامى دیگر صادر شد که در آن چنین آمده است:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جنایتکاران عفلقى که در جنگ جبهه‏ ها و به ویژه جبهه « فاو» خود را عاجز مى‏بینند و سراسیمه به هر درى مى‏زنند و براى نجات خود به هر حشیشى متوسل مى‏شوند، به جنایت مفتضحانه دیگرى دست زدند که آبروى نداشته آنان را در مجامع جهان آزاد بر باد داد و آن فاجعه هوایى اخیر بود که جمع کثیرى از هموطنان عزیز ما را به شهادت رساندند.

... امید آن است که ولى نعم، این میهمانان را که به سوى او مى‏روند، از محضر خود کامیاب فرماید... و به این عزیزانى که در این جنایت هوایى به سوى او پرواز کرده‏اند، اجازه ورود به محفل خاص خود دهد...» (22)

وصیت نامه

سید جعفر مى‏گوید: در همان روز شهادت و در هواپیما وصیتنامه‏اش را نوشته است و تا لحظه شهادت مشغول نوشتن بوده و شاید در نظر داشته چند جمله دیگر بنویسد، که با حمله به هواپیما و سقوط آن، جانش به ملکوت اعلى پر مى‏کشد. چون که تاریخ نوشتن وصیتنامه همان اول اسفند مى‏باشد و هنوز ناتمام مى‏باشد. نسخه اصلى وصیت نامه شهید موسوى که به خون مطهرش رنگین شده است در منزل نگهدارى مى‏شود. او در این وصیت نامه، توصیه‏هاى زیادى نسبت به مردم، و خانواده و فرزندانش دارد که گوشه‏ هایى از آن چنین است:

بسم اللّه الرّحمن الرحیم

الّذین آمنوا و جاهدوا و جاهدوا فى سبیل اللّه باموالهم و انفسهم اعظم درجة عند اللّه و اولئک هم الفائزون. التوبه:20

خداوند متعال توفیق نصیب فرمود به همراه جمعى از روحانیون معظم و نمایندگان محترم روانه جبهه‏ ها کعبه دلهاى عاشقان خدا و ایثار و شهادت بشویم...

امید است که اگر خداوند لایق دید و شایسته ورود به بارگاه ربوبى یافت و به محفل عباد صالح و شهداء و صدیقین اجازه ورود فرمود این وصیت به عنوان آخرین کلماتى که از زبان دل بر مى‏خیزد، براى فرزندانم و همسرم و والدین گرامم و اخوان ارجمند و همشیره مهربانم و وابستگان محترم و دوستان عزیز و همشهریان و همکاران و موکلین محترم و مردم شهید پرور و رشید کشور و همه خدمتگزاران فداکار به یادگار بماند.

با اعتقاد به یگانگى خداى لایزال و قادر متعال، علیم و حکیم و مدبر امور و فعال ما یشاء، و رسالت انبیاء عظام الهى، بالاخص خاتم انبیاء پیامبر بزرگ اسلام و امامت دوازده امام معصوم صلوات الله علیهم و ولایت فقیه و اعتقاد به حقانیت و مرگ و سؤال در قبر و حساب و کتاب و میزان و صراط و بهشت و جهنم و امید به رحمت و غفران الهى وصیت خودم را آغاز مى‏کنم: پدر بزرگوارم شما زحمت فراوان کشیدید و هنوز هم فراوان تحمل مى‏کنید. من از محبت و زحمات شما نتوانستم حق‏شناسى کنم و حق شما را نتوانستم رعایت نمایم و همچنین حقوق مادر سخت مهربانم. اولا حلالم کنید و ثانیا اگر خدا مرا لایق شهادت دید در عزایم جدّا صبر کنید که خدا با صابران است...

فرزندان عزیزم، نور چشمانم... امید است خودتان با تمسک به قرآن کریم و تأسى به اهل بیت و تبعیت از اسلام و تعلیمات آن که دین انسان سازى و مکتب رشد و تعالى روحى و تکامل معنوى است، و قادر است انسانهایى همچون پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و خدیجه کبرى و ائمه هدى صلوات الله علیهم و امام امت، رهبر بزرگمان، و بزرگانى همچون شهداى محراب و شهید مظلوم بهشتى عزیز و آیت اللّه بزرگوار مطهرى و دیگر بزرگان را پرورش دهد. امید است شما بتوانید قصور مرا جبران کنید و با الهام گرفتن از آیات کتاب خدا و رهنمودهاى اولیاء خدا و مراقبت از خویش و پرهیز از هواى نفس و تهذیب اخلاق و تزکیه نفس، محبوب فدا و رهرو راه انبیاء و ائمه طاهرین بشوید. و مایه عزت اسلام و فخر امام زمان روشنى چشم ما باشید...» (23)

محل دفن

بدن پاک و مطهر شهید سیدابوالقاسم موسوى دامغانى در ایوان شرقى پائین مسجد سلام الله علیها  طباطبائى ورودى مسجد بالاسر حضرت معصومه در کنار تربت شهید حاج شیخ فضل اللّه محلاتى به خاک سپرده شده است و در ذیل سنگ قبر شهید محلاتى، این جملات را مى‏خوانیم:

«حجت الاسلام سید ابوالقاسم موسوى دامغانى که در روز اول اسفند 1364در فاجعه هوایى به دست مزدوران بعثى به شهادت رسید.»

روحش شاد و راهش مستدام باد
http://www.tarikhaneh.com/farsi/mashahir/mosavi%20damghani.htm
  • ۹۳/۰۷/۱۶
  • مجتبی دهقان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی