بسم الله الرحمن الرحیم


نسیم خنک بامدادی از پنجره های اتاق به داخل می وزید و عطر روحبخش بارگاه مطهر ابی عبدالله علیه السلام را با خود به داخل می آورد وصفرعلی بی قرار و نا آرام و در حالی که زیر لب چیزی زمزمه می کرد، طول اتاق را با گام هایی کوچک طی می کرد و مجدداَ به سمت پنجره بر می گشت. گاه رو به قبله می نشست، دست ها را رو به آسمان بلند می کرد و از خدا کمک می خواست و گاه کنار پنجره می ایستاد، دوردست ها را می نگریست و چشمان خود را به مهمانی گنبد و بارگاه سالار شهیدان حسین علیه السلام می برد. قطرات شکاف اشک به یاد مظلومیت های سلاله پاک رسول الله صلی الله علیه وآله به گرد دیدگانش حلقه ماتم می زدند و چون نوبت ظهور به قطرات جدید می رسید، جای خود را به آنها سپرده و خود به آرامی بر گونه های پرچین او می لغزیدند.
- ۱ نظر
- ۲۴ مهر ۹۳ ، ۰۸:۵۲