روحانیت ؛ انقلاب ودفاع مقدس

روحانیت ؛ انقلاب ودفاع مقدس

سه وظیفه عمده روحانیت ازنگاه مقام معظم رهبری مدظله العالی :
«هدایت فکری و دینی»
«هدایت سیاسی و بصیرت افزایی»
«راهنمایی و حضور در عرصه خدمات اجتماعی»

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۶ آبان ۹۷، ۱۷:۰۸ - 00:00 :.
    تسلیت

شهید آیت الله صدوقی و دفاع مقدس

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۹ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم

شهید آیت الله صدوقی و دفاع مقدس
حضور شهید آیت الله صدوقی و دیگر علما و روحانیون در جبهه های نبرد حق علیه باطل، غیر از تقویت روح ایمان در رزمندگان و وحدت بین فرماندهان، در خنثی سازی تبلیغات دشمن که پیوسته مردم و مسئولین را در تقابل با یکدیگر ترسیم می کرد، تاثیری شگفت انگیز داشت. شهید صدوقی پیوسته در پشتیبان مالی و معنوی از جبهه ها، در خط مقدم روحانیت بودند. در این گفتگو به تفصیل در این باب سخن رفته است.
گفتگو با حجت الاسلام احمد سالک

آشنایی شما با شهید آیت الله صدوقی چگونه و از کی شکل گرفت؟
 

قبل از انقلاب هنگامی که در قم مشغول تحصیل بودم، نام مبارک آیت الله صدوقی را شنیده بودم، اگرچه ساواک حافظه مرا گرفت و الان نمی توانم تاریخ را دقیق به شما بگوی، ولی در یک جلسه ای آیت الله صدوقی را در قم دیدم. ما درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمی می رفتیم و از اخلاقیات و خلقیات آیت الله صدوقی رحمت الله علیه شنیده بودیم، لذا علاقمند شدم که این بزرگوار را ببینم و اولین جلسه ای که ایشان را ملاقات کردم در قم بود. الان حتی برای به یاد آوردن محل ملاقات با ایشان هم باید به ذهنم فشار بیاورم، ولی می دانم که عصر بود و در منزلی رفتم و ایشان را دیدم و واقعاً شیفته این بزرگوار شدم.

آیا قبل از انقلاب ارتباطتان با ایشان ادامه پیدا کرد؟
 

خیر، بیشترین ارتباط من با مرحوم آیت الله ربانی شیرازی، آیت الله ربانی املشی، مرحوم آیت الله مشکینی و مرحوم شهید مظلوم بهشتی بود. با آیت الله صدوقی ارتباط کاری نداشتم و بیشتر با مرحوم ربانی شیرازی سروکار داشتیم که جزو استوانه های اصلی مبارزه بودند و ما هم طلبه جوان 28،29 ساله ای بودیم و بیشتر علاقمند به اینکه انقلابیون را بشناسیم، لذا من بیشتر شیفته اخلاق آیت الله صدوقی شدم تا اینکه ارتباط کاری با ایشان داشته باشم.

آیا از ارتباط شهید صیادشیرازی با شهید آیت الله صدوقی اطلاعی دارید؟
 

مرحوم شهید صیاد عده ای از علمای سطح کشور را که در مسائل انقلاب مؤثر بودند، به قول معروف رصد کرده بود، از جمله مرحوم آیت الله بهاء الدینی، مرحوم شهید آیت الله صدوقی، مرحوم شهید آیت الله دستغیب. علمای دیگر هم بودند. بخشی از آنها را خود من واسطه معرفی بودم. یادم هست که یکی دو بار شهید صیاد شیرازی به من گفت که هفته گذشته با شهید آیت الله صدوقی درباره عملیات هائی که در پیش است، مطالبی رد و بدل شد و ایشان چنین فرمودند. از جمله در جلسه ای از ایشان برای برادرانی که با ایشان فعالیت می کردند، درخواست کمک کرده بود و می گفت که آیت الله صدوقی مبلغی را به من کمک کردند. مرحوم شهید صیادشیرازی به شدت به نقش روحانیت معتقد بود و این را هم از امام الهام گرفته بود. بسیار با جامعه روحانیت انس داشت و به همین دلیل خدمت بزرگانی که در انقلاب مؤثر بودند، می رسید.

ظاهراً بین علمای یزد و اصفهان، تعامل قوی و مؤثری برقرار بوده است. آیا این برداشت، صحیح است؟
 

بله، اولاً حوزه های علمیه این دو شهر با هم ارتباط داشتند و ثانیاً عناصر انقلابی قبل از انقلاب در این دو شهر، زیاد بودند. از این بزرگان یکی آقای دعائی است که رادیوی نهضت روحانیت را اداره می کرد. در اصفهان هم شخصیت های مبارزی چون مرحوم آیت الله آسید محمداحمدی بود که با فدائیان اسلام ارتباط مستقیم داشت. در جلساتی که تشکیل می شدند، گاهی این ارتباطات برقرار می شد. هر دو خطه اصفهان و یزد، زمینه حضور انقلابیون را در صحنه های مختلف داشت.

طبیعتاً این ارتباطات بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد.
 

بله، بعد از انقلاب بنده فرمانده سپاه پاسداران اصفهان بودم. آن روزها منطقه مطرح بود و یزد و چهارمحال و بختیاری هم زیر پوشش یک منطقه بود و حکم بسیاری از کسانی که در یزد بودند، من دادم.

پس قطعاً ارتباط شما با آیت الله صدوقی بیشتر شد.
 

نمی توانم بعد از انقلاب، نقطه شروعی را برای ارتباط با آیت الله شهید صدوقی مشخص کنم، ولی من زیاد به یزد و خدمت ایشان می رفتم، به خصوص وقتی که فرمانده بسیج مستضعفان کل کشور شدم و آن را از بنی صدر تحویل گرفتیم که داستان های زیادی دارد. اولین سفرم به استان های کویری، شهر یزد بود که خدمت شهید آیت الله صدوقی در منزلشان رسیدم. ناهاری خدمتشان بودیم و در بعداز ظهر مسائلی را با ایشان مطرح کردم، از جمله خدمتشان عرض کردم که من از بسیج مستضعفان آمده ام و همان طور که از نامش پیداست، این بسیج نیاز به کمک دارد، بنابراین در این زمینه صندوقی برای کمک به بچه بسیجی ها دائر کرده و حالا هم خدمت شما آمده ایم تا کمک کنید. ایشان به خادمشان که کلاه سبزرنگ سیادت بر سرش بود، دستور دادند که: «برو و از آن کیسه های پول، یکی را بردار و بیاور.» اجازه هم ندادند در حضور ایشان بشمریم که چقدر است. ما این کیسه پول را گرفتیم و آوردیم تهران و در تهران شمردیم که رقم بسیار جالبی بود و همان شد خمیرمایه صندوق قرض الحسنه بسیجی ها. به نظرم آن صندوق هنوز هم دارد کار می کند و شاید هم تبدیل شده به یک بحث وسیع. برادری به نام آقای جمشیدی را که الان هم از بچه های سپاه است، گذاشتیم مسئول پول و وام ها مختصر هم بودند و مشکلات بچه ها را به این شکل حل می کردیم. واقعا کمک اقتصادی ایشان به صندوق مایه برکات بی شمار شد که هر یک داستان های خودش را دارد.

شهید آیت الله صدوقی و دفاع مقدس

موضع آیت الله صدوقی در قبال بنی صدر چگونه بود؟
 

در منزل آیت الله طاهری در اصفهان جلساتی بود و آقایان شرکت داشتند و بنی صدر مطرح شده بود و آقایان دنبال این بودند که بنی صدر را مطرح کنند. آقای طاهری هم او را در نماز جمعه اصفهان مطرح کرده بودند. من شاهد هستم که زنگ زدند به شهید آیت الله صدوقی و شهید آیت الله دستغیب. صدای تلفن هم بلند بود و همه می شنیدند. شهید صدوقی نصیحت می کردند که این کار را نکنید؛ آقای بنی صدر کسی نیست که بشود به او اعتماد کرد؛ آدم سالمی نیست. ایشان خیلی روی این قضیه تکیه داشت که دقتی بکنید، ولی آقای طاهری شیوه خودشان را انجام می دادند. شهید آیت الله صدوقی شدیداً مخالف حضور بنی صدر بودند. من از آن تلفن و صحبت هائی که رد و بدل می شد، به این قضیه پی بردم. بعدها متوجه شدم که همین طور هم هست.

از حضور معنوی شهید آیت الله صدوقی در جبهه های جنگ خاطره ای دارید؟
 

ایشان علاوه بر اینکه پشتوانه بسیار قدرتمندی برای جبهه های نبرد حق علیه باطل بودند و غیر از کمک های مادی و ارسال کامیون های پر از کمک های مردمی از یزد، خودشان هم در صحنه های نبرد حضور داشتند. فیلمی از ایشان هست که تلویزیون بارها پخش کرده. در آن فیلم آیت الله مشکینی، شهید آیت الله صدوقی و بنده در قرارگاهی هستیم. مرحوم آیت الله صدوقی پیوسته در جبهه ها حضور داشتند. بی تردید حضور ایشان و دیگر آیات عظام و علما به تقویت روح ایمانی و تقوا و توجه دادن به حضرت مهدی(عجل الله تعالی علیه) و مقدسات و اسلام ناب می انجامید. من دو ماه هم در معیت شهید اشرفی اصفهانی بودم. تمام بزرگوارانی که توسط جریان نفاق به شهادت رسیدند، تبیین کننده نظرات حضرت امام (رحمه الله علیه) بودند و خواسته های ایشان را در مورد جنگ توضیح می دادند، به آیات قرآن استناد و سیره نبوی و علوی و فاطمی را گوشزد می کردند و این بسیار مسئله مهمی بود. شاید در انسجام روحیه رزمندگان، هیچ نقشی بالاتر از نقش روحانیت نبود. نقش اول متعلق به حضرت امام (رحمت الله علیه) و نقش دوم مربوط به روحانیون بود. خود مقام معظم رهبری پیوسته در جبهه ها حضور داشتند، حتی لباس ارتشی و بسیجی می پوشیدند و این مسائل قوت قلبی برای رزمندگان اسلام بود. آیت الله اشرفی لباس سپاه می پوشیدند و به جبهه ها می آمدند. بسیاری از بزرگان و اهل عرفان و معرفت در این صحنه ها حضور داشتند و اینها همه دلیل چند مطلب است.
مطلب اول اینکه این راهی که امام برای قطع دست تجاوز در پیش گرفته بودند، راه صحیح، اسلامی و انقلابی و راه انبیا و اولیا بود. تفهیم این مسئله به رزمندگان، امری بسیار مهم و نقش روحانیون قابل توجه بود.
دوم اینکه برای تحقق آرمان ها و اهداف امام، باید کسانی کمر همت می بستند که درصدر اینها روحانیت بودند، آن هم بزرگانی هم چون شهید آیت
الله صدوقی. اینها در این صحنه کمر همت بستند و به میدان دفاع آمدند.
نکته سوم اینکه علاوه بر بحث تجهیزات و سلاح و مهمات که ابزار جنگی است، جنبه های معنوی این دفاع مقدس بسیار مهم بود؛ آن هم در یک جنگ نامتعادل. نیروهای صدام جنگ کلاسیک را پیش می بردند و این طرف در آن زمان یک ارتش فروپاشیده وجود داشت و نیروهای بسیجی هنوز آموزش های لازم را ندیده بودند. در این جنگ نابرابر باید کسانی به میدان می آمدند و این انسجام معنوی را در میان نیروهای رزمنده به وجود می آوردند.
نکته ی بعدی که بسیار مهم است تلاش جاهلان یا خائنانی بود که سعی داشتند بین سپاه و ارتش، ایجاد اختلاف کنند. نقش این بزرگواران در ایجاد وحدت بین نیروهای سپاه و ارتش، نقش بسیار فعالی بود. شهید صیاد شیرازی آمد و در قرارگاه سپاه نشست و سعی کرد وحدت بین سپاه و ارتش را عملاً نشان بدهد، اما پیش از او این نقش را بزرگانی چون مرحوم آیت الله صدوقی داشتند. نکته پنجم که بسیار مهم است اینکه جریانات اپوزیسیون خارج و آمریکا و اسرائیل تلاش می کردند علاوه بر ایجاد اختلاف در درون جبهه های نبرد و ایجاد رعب و ترس از جانب دشمنی چون صدام، موضع جمهوری اسلامی ایران را یک موضع فروپاشیده ترسیم کنند، ولی وقتی این شخصیت ها می رفتند و فیلم آنها را در سراسر جهان پخش می شد، مردمی که شاهد این نبرد نابرابر بودند، چهره های روحانیون را در سنگرهای ما در شکل ها و لباس های مختلف می دیدند و اعتقاد پیدا می کردند آنچه را که استکبار به عنوان جنگ روانی انجام می دهد، کار پوچی است، چون شخصیت های بالای انقلاب اسلامی، خودشان در جبهه ها حضور دارند. آقا را می دیدند، آقای هاشمی را می دیدند، آقای صدوقی را می دیدند، آقای مشکینی را می دیدند، علمای بزرگ را می دیدند و این خنثی کننده شایعات و توطئه های استکبار جهانی بود و این مسئله هم بسیار مهم بود، بنابراین حضورشان خوشبختانه هم دشمن را مأیوس و هم دوست را تقویت می کرد و هم بستر ساز فعالیت های گسترده تر بود.

آیا ایشان در جبهه برنامه های خاصی هم داشتند؟
 

برنامه های شهید آیت الله صدوقی و علمائی که می آمدند، بیشتر برگزاری نمازهای جماعت و سخنرانی بین دو نماز و جلسات دعا بود. در همین فیلمی که تلویزیون از آیت الله صدوقی و آیت الله مشکینی پخش می کند، جلسه دعاست که ایشان در آنجا صحبت می کنند. نصیحت کردن، پرهیز از مسائل دنیائی بود، چون گاهی وقت ها ممکن بود قدرت فرماندهی، فرماندهان را بگیرد و مشکلاتی را به وجود بیاورد، لذا نصایح این بزرگان برای پالایش نفس و کمک به جهاد اکبر، نقش بسیار تعیین کننده ای بود و همین موضوع بود که پیروزی در جهاد اصغر را که غلبه بر دشمن بود، به دنبال داشت و این نقش بسیار بالائی است. در تاریخ جنگ های دنیا هم که مطالعه می کنیم می بینیم نیروهائی هستند که تمام تلاششان معطوف به این نکته است که نیروهای مسلح خودشان را حفظ کنند و این علما علاوه بر حفظ نیروها، در جهت پالایش نفسی نیز نقش به سزائی داشتند و نیروها را در دو جبهه جهاد اکبر و جهاد اصغر تقویت می کردند.

شهید آیت الله صدوقی بیشتر در کدام جبهه ها حضور پیدا می کردند؟
 

من یکی دو باری که خدمتشان رسیدم در جبهه های جنوب بود، ولی محل را یادم نمی آید. خاطره خاصی از حضور ایشان در جبهه ندارم، جز همین جلسه ای که عرض کردم فیلم آن را پخش می کنند. صحبت های این بزرگوار، صحبت های مهمی بود. نکته مهم روحیه لطیفه گوئی مرحوم آیت الله صدوقی است که روحیه ا را شاد می کرد. ایشان با آن لهجه زیبایشان لطیفه هائی را تعریف می کردند که واقعاً روحیه فرماندهی را که خسته بودند و به چنین فضائی نیاز داشتند، ارتقا می بخشید.

به نظر شما چه ویژگی هائی در شهید صدوقی وجود داشت که دشمنان را به این نتیجه رساند که باید ایشان را از سر راه برداشت؟
 

این مطلب به قبل از پیروزی انقلاب بر می گردد. قبل از پیروزی انقلاب در ایران درگیری مکاتب، مطلب مهمی بود. محل و مکان درگیری این مکاتب، دانشگاه ها بود. یادم هست که دوازده نوع ایسم از جمله مارکسیسم، کاپیتالیسم و... هر روز نشریه می دادند و با هم دعوا می کردند و برخورد داشتند. نبرد این مکاتب با یکدیگر موجب شد که بزرگانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر و امثالهم در دانشگاه ها حضور پیدا کنند. تلاش اینها برای مبارزه با این مکاتب، به پیروزی تفکر اسلامی در برابر مکاتب دیگر در مراکز علمی انجامید. آنها عامل این پیروزی و عامل شکست خود را علما می دانستند.
نکته دوم این بود که جریانات اپوزیسیون که با شاه می جنگیدند، مجاهدین خلق بودند، حزب توده بودند و انواع گروه ها بودند و بعضی از منافقین مدرن. اینها خود را عامل حرکتی بزرگ علیه حکومت شاه می دانستند. در کنار این جریان نفاق و التقاط و لائیک و غیره، جریانی به نام نهضت روحانیت به رهبری امام پس از رحلت آیت الله بروجردی بود که جریان خرداد 42 نشانه بارز نمود و آغاز آشکار آن است. هنگامی که حضرت امام در صحنه آمدند، خطوط و مرزها کاملاً مشخص شدند. نهضت حضرت امام با سخنرانی ایشان در مدرسه فیضیه آغاز شد و سفره جریان نفاق و سایرین را جمع کرد. دیدند جریانی وارد میدان شده که سردمدار آن به صراحت به شاه می گوید می گویم تو را از کشور بیرون کنند. نه نهضت آزادی و نه نهضت توده، جرئت این کار را نداشتند، ولی امام وقتی آمدند گفتند اول تو را نصیحت می کنم و مراحل چندگانه امر به معروف و نهی از منکر را طی کردند و عاقبت به او هشدار دادند که بیرونش خواهند کرد. این قدرت نهضت روحانیت، یک حسادت و حرکت استراتژیکی را برای نیروهای ضدروحانی ترسیم کرد. چند اتفاق افتاد. اتفاق اول این بود که جریان نفاق، مجاهدین خلق، دو دسته شدند. یک دسته طرفدار روحانیت بودند، مثل مرحوم شهید شریف واقفی، یک عده هم مثل موسی خیابانی و مسعودرجوی پرچمدار مقابله با روحانیت شدند.
ما هم در زندان اوین بودیم و هم در زندان شیراز و اینها در آنجا مارکسیست اسلامی شدند. علتش هم این بود که می گفتند اسلام، ما را به مبارزه تشویق می کند، ولی علم مبارزه ندارد و ما باید علم مبارزه را از مارکسیسم بگیریم و لذا شدند مارکسیست اسلامی. اولین گامی که این مارکسیسم اسلامی باید بردارد، این است که موانع را از سر راه خودش کنار بزند و بزرگ ترین مانع آنها روحانیت بود، لذا قبل از بهمن 57، منافقین در تهران جلسه ای تشکیل می دهند. من حتی صورتجلسه خطی شان را هم داشتم که در سال 62 به مرکز اسناد یا وزارت اطلاعات دادم. در آن جلسه اینها تصمیم می گیرند شخصیت های موثر و مفید را شناسائی کنند که در آن جلسه این کار را می کنند و فهرستی تهیه می شود. بعد از پیروزی انقلاب در جلساتی که تشکیل می دهند به این نتیجه می رسند که در قدرت نهضت روحانیت نمی توانند حضور داشته باشند و لذا رفتند و پشت سر بنی صدر ایستادند و در دانشگاه تهران، 14 اسفند را به وجود آوردند. حسین نجات بخش که از عناصر مهم منافقین بود، کل مخابرات بنی صدر در دوره ریاست جمهوری وی را به دست داشت و تمام حرف ها را شنود می کرد. این را او به خود من گفت. منافقین بعد از این جلسات امیدشان به بنی صدر بود و وقتی او در سال های 60، 59 عزل شد، در جلسه دوم تصمیم می گیرند فهرست شناسایی شده را ترور کنند و می بینید که در 6 تیر، آن حادثه برای آقا در مسجد ابوذر پیش می آید، 7تیر در حزب جمهوری اسلامی، به نظرم 26 تیر برای آقای رفسنجانی، 8شهریور برای شهید باهنر و شهید رجائی پیش می آید، در کوچه و بازار هم مردم ترور می شوند و شهدای محراب هم در این فاصله پیش می آید و مرتباً آن فهرست شناسایی شده ترور می شوند. یکی از افراد آن فهرست هم شهید صدوقی بود. شیوه عملیاتی هم که برای آقای اشرفی، آقای هاشمی نژاد و آقای صدوقی اتفاق افتاد، یکسان است، یعنی به خودشان جلیقه انفجار بستند و جلوی اینها رفتند. منافقین با شناختی که از قبل از انقلاب از این بزرگواران داشتند، فهرستشان را تنظیم می کنند و به مرحله عملیاتی می رسانند. هدف استعمار از حمایت منافقین، فروپاشی وضعیت ایران و از بین بردن مسئولین اصلی و یاران همیشگی امام است تا امام تنها بماند.

ترور مقام معظم رهبری و آیت الله هاشمی رفسنجانی، به دلیل اینکه از سران نظام بودند، از نظر دشمنان نظام دارای منطقی است، ولی شهید صدوقی که مقام اجرائی نداشتند.
 

اشتباه نکنید. بسیاری از کسانی که سمت های اجرایی نداشتند، نقش بسیار مهمی در تحکیم این نظام داشتند. ستون خیمه حکومت اسلامی، حضرت امام بودند. اگر این خیمه را با طناب های محکمی نبندند، طوفان ها آن را از بین می برند. آن انسجامی که این خیمه را برپا نگه می دارد، به این طناب ها مربوط می شود. آیت الله صدوقی کل منطقه یزد و جنوب تا خراسان را زیر نفوذ معنوی خویش داشتند. دیگر شهدای محراب هم هر یک در منطقه وسیعی نفوذ معنوی داشتند و منافقین در واقع همان طناب های نگهدارنده خیمه را از سر راه بر می دارند تا در واقع ستون را بی یاور کنند. اینها بازوهای اصلی را زدند و هدف اصلی هم خود امام بودند، کما اینکه الان هم مقام معظم رهبری آماج امپریالیسم و استعمار هستند، بنابراین نمی شود گفت شهید صدوقی و سایر شهدای محراب، چون سمت اجرائی نداشتند، از اهمیت کمتری برخوردار بودند. اینها مبلغین پیام امام و یاران ایشان بودند. در روز ورود حضرت امام به ایران و حضورشان در بهشت زهرا، چه چهره هائی را در کنار امام می بینیم؟ شهید صدوقی، شهید مفتح، شهید مطهری، من به ذهنم می آید که دشمن در یک جدول زمان بندی شده و با دقت بسیار، بازوهای اصلی انقلاب را ترور کرده، ولی به برکت نظر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضور حضرت امام و مقام معظم رهبری، خداوند این انقلاب را حفظ و ان شاءالله تا ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همچنان برقرار خواهد ماند.

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 34


/ج/راسخون


  • ۹۷/۰۴/۱۰
  • مجتبی دهقان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی